نقش هنر و ادبیات در فرایند هویت یابی کودکان
مقدمه
انسان از اوایل کودکی خود را از دیگران متمایز میداند و همواره به دنبال تعریف خود بهعنوان وجودی مستقل از دیگران است. مجموعه ویژگیهایی که افراد براساس آنها خود را منحصربهفرد میدانند، در قالب مفهوم هویت قابل طرح است. هویت از خصوصیات بسیار مهمی است که فرد را از دیگران متمایز میسازد و از همین رو متخصصان حوزه انسانشناسی نیز تعاریف متفاوت و متعددی از آن ارائه کردهاند. هویت شیوه شناسایی «خود» توسط عوامل و متغیرهای «دیگر» است تا فرد خودش را بشناسد یا خود را به دیگری بشناساند؛ بنابراین، انسان در برابر متغیرهای متعددی مانند ارتباط با قوم، ملت، قبیله، اجتماع و یا خانواده قرار دارد که هویت او را میسازند (پناهی و معروفی، 1395: 90).
کمتر مفهومی است که به اندازه هویت، دارای معانی گوناگون باشد. «هویت از اقبال چندین رشته علمی از جمله فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی، تاریخ و نیز هنر و ادبیات برخوردار است. به شکلی که به نظر میرسد همه در اینباره حرفی برای گفتن دارند» (علیخانی، 1383: 82 ـ 81). هویت نهتنها ارتباط اجتماعی را امکانپذیر میکند، بلکه به زندگی افراد معنا میبخشد. هویتیابی فرایندی برای خودشناسی است که معناسازی نیز به واسطه آن صورت میگیرد. هویت معنایی کلیدی است که ذهنیت افراد را شکل میدهد. به واسطه هویت است که مردم به دیگران میگویند که چه کسی هستند و مهمتر اینکه به خودشناسی میرسند. شکلگیری هویت در اجتماعات گوناگون و فرایند هویتیابی به شکلهای متفاوتی صورت میگیرد. در جوامع سنتی، هویت شخصی در پناه هویت اجتماعی بهصورت غیررسمی شکل میگرفت و مبتنی بر سوابق و ریشههای تاریخی گذشته بود اما در جوامع مدرن امروزی، منابع و فرایند هویتیابی با جوامع سنتی متفاوتاند. امروزه هویت در اسناد بینالمللی و حقوق داخلی کشورها بهعنوان یک حق به شیوههای مختلف و با نمادهای خاص شناسایی میشود (اسدی، 1387: 26). بنیانهای هویتی افراد معمولاً در کودکی شکل میگیرد؛ زمانی که کودکان تسلطی بر عناصر هویتی خود ندارند. هویت مفهومی متکثر و چندلایه است و به سبب همین ویژگی، در بافتهای گوناگون جامعه و اقشار و سنین مختلف آن جلوههای متفاوت و تأثیرات گوناگونی دارد.
یکی از تأثیرگذارترین عناصر در هویتیابی کودکان، هنر و ادبیات است. هنر و ادبیات بهعنوان شیوهای از تحقیق از منظری متفاوت به بحث هویت کودکان مینگرند و در روش و محتوای ارتباط با کودکان واسطهای زیباییشناسانه محسوب میشوند. این موضوع در مسئله هویتیابی کودکان نیز موضوع اصلی به حساب میآیند؛ چنانکه سابقه تاریخیشان قبل از علومی مانند روانشناسی در ارتقای شخصیت و هویت انسانها اعم از پیر و جوان، کودک و بزرگسال و زن و مرد بارها و بارها تجربه و آزمون شده است و این نکته که منشأ تمام آرزوها و تفکرات بشر در هنر و اندیشههای شاعرانه نهفته بوده، مؤید این مطلب است. در راستای کندوکاو درخصوص هویت و کودکان نگارنده این مقاله میکوشد مبحث هویتیابی کودکان را از منظر هنر و ادبیات مورد واکاوی و بررسی قرار دهد.
بحث و چارچوب مفهومی
1. هویت
در لغتنامه دهخدا، هویت، تشخیص معنا شده که میان حکما و متکلمان مشهور است. واژه هویت (ldentity) ریشه در لاتین دارد و از کلمه ldem به معنای مشابه و یکسان نشئت گرفته است (علیخانی، 1383: 193). هویت به معنای چیستی و کیستی است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن در پیوند با چیزی یا جایی پدید میآید؛ نیاز وابستگی ریشهای ذاتی یا غریزی در انسان دارد و برآورده شدن این نیاز موجب خودآگاهی فردی میشود. به عبارت دیگر، هویت شامل «مجموعهای از علائم، آثار مادی، زیستی، اجتماعی، فرهنگی و روانی است که موجب شناسایی فرد از فرد، گروه از گروه یا اهلیتی از اهلیت دیگر و فرهنگی از فرهنگ دیگر میشود (همان: 318). هویت دارای انواع مختلفی اعم از اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و ملی است و به نوعی میتوان گفت سازه هویت دامنه گستردهای از مسائل هر جامعه را در برمیگیرد (ذوالفقاری، 1386: 30).
ضرورت بحث از هویت این است که داشتن تعریفی از خود، نخستین گام نهتنها در ایفای نقش، بلکه از مقدمات انسان بودن است. انسان از ابتدای زندگی روی کره خاکی، پیوسته از کیستی و چیستی خود پرسیده است. از نظر تاریخی، هویت به معنای مجموعه عناصری از شخصیت فرد است که به وی امکان میدهد موضع خود را به نسبت به جهان و سایر انسانها مشخص کند. هویت در ساماندهی به تعاملات افراد عنصر کلیدی است و مردم به واسطه آن به یک جامعه احساس تعلق میکنند و به رویدادها و تحولات محیط زندگی خویش واکنش نشان میدهند.
هویت یک بافت مفهومی چندبعدی و متکثر است. آنچه «من» را میسازد، مجموعه عوامل متعددی است. این عوامل متعدد در کنار یکدیگر هویت فرد را میسازند و هیچکدام از آنها به تنهایی هویت نیستند. دامنه این شاخصههای مختلف از ویژگیهای شخصی چون رنگ پوست، شکل صورت، بلندی قامت و نوع آرایش و پوشش تا شاخصههای اجتماعی چون ملیت، قومیت، هواداریهای حزبی یا ورزشی، مذهب و طبقه اجتماعی گسترده است. این شاخصههای بیانتها چارچوب هویت را میسازند؛ ساختاری که هیچ جزئی از آن به تنهایی گویای کل نیست و فقدان هر یک از اجزا تکمیل آن را ناممکن میکند. این شاخصههای هویتی، سیال و متغیرند. البته تعداد و تغییر شاخصههای هویتی، مطلقاً بیانکننده ارزشهای مساوی آنها نیست. معمولاً شماری از شاخصهها اهمیت بیشتری دارند و در اولویت و شماری دیگر در مراتب بعدی قرار میگیرند. این شاخصهها در کل هویت را تشکیل میدهند و نمایشدهنده مهمترین ویژگیهای آن هستند. از این منظر هویت، مفهومی بافتی2 است و در بافتهای گوناگون تغییراتی گسترده دارد (زرینکمر و محسنی، 1396: 79).
2. اهمیت دوران کودکی در شکلگیری هویت افراد
کودکان از سرمایههای ملی به شمار میآیند که در توسعه هر کشوری بیشک تأثیرگذارند و توجه به آنها و هویتشان سرمایهگذاری سودمندی است که نتایج قابل توجهی به همراه دارد. بحران هویت در کودکان از جمله عواملی است که مانع رشد و به ثمر نشستن این سرمایههای انسانی میشود. توجه به رشد و پرورش کودکان از اصولی است که همواره مورد توجه اندیشمندان جوامع مختلف بوده است. ژان ژاک روسو، اندیشمند مطرح جهانی، معتقد است که «شاخه نو دمیده یک درخت باید از سوی باغبان طبق اصولی بسته شود تا فرم و شکل مطلوب به خود گرفته و متناسب با هدف هویت یابد. کودکان و اطفال خردسال هم باید به همین ترتیب تحت تعلیموتربیت قرار گیرند» (قزل ایاغ، 1383: 10). کودکی آستانه شکلگیری شخصیت و هویت است و از جهت تجربی و نظری مرحلهای اساسی برای فرد به حساب میآید؛ زیرا در دوران کودکی است که فرد آرام آرام به شناخت نسبی موقعیت خود در جهان اطراف دست مییابد. علم روانشناسی این شناخت را در قالب اصطلاح «هویتیابی» مطالعه میکند که به مرور به یکی از سرفصلهای کلان علم روانشناسی تبدیل شده است. اریکسون بهعنوان اولین نظریهپرداز مهم هویت، آن را احساسی نسبتاً پایدار از یگانگی خود تعریف میکند؛ یعنی به رغم تغییر رفتارها، افکار و احساسات برداشت یک فرد از خود همواره مشابه است.
علاوه بر این، او میگوید: «این احساس که ما چه کسی هستیم باید با نگرشی که دیگران نسبت به ما دارند، نسبتاً همخوان باشد. این مسئله در رابطه بین فرد و جامعه اهمیت بسیار دارد» (بیابانگرد، 1384: 59). اریکسون در سال 1981 م «هویت من» را مبتنی بر چند جنبه معرفی نمود:
الف. هویت پاسخی آشکار و ضمنی به این پرسش است که من کیستم.
ب. هویت بر تلفیق بین گذشته و آینده جهت تقویت حس یکپارچگی دلالت دارد.
پ. پاسخ به سؤال هویت با ارزیابی منطقی از خود داده میشود. این ارزیابی با ملاحظه فرهنگ، بهویژه عقاید و انتظاراتی که جامعه از فرد دارد، صورت میگیرد.
ت. هویت، فرایند یکپارچهسازی و مورد پرسش قرار دادن پیرامون حوزههای اساسی بهخصوص حرفه آتی، جنسیت، عقاید سیاسی و مذهبی است که در نتیجه آن تعهدی قابل انعطاف اما دیرپا در حوزههای یاد شده به وجود میآید (همان).
3. عوامل مؤثر در هویتیابی کودک
نظریهپردازان با دیدگاههای مختلفی که دارند عوامل مهمی را در فرایند هویتیابی کودکان حائز اهمیت میدانند:
• والدین: نوع ارتباط والدین با کودک در چگونگی شکلگیری هویت آنان مؤثر است.
• مدرسه و جامعه: موفقیتهای تحصیلی در طول سالهای مدرسه و قبول شدن کودکان در آزمونهای تحصیلی راه را برای آینده حرفهای و شغلی و نیز دستیابی به هویت خویش هموار میسازد. مدرسه از طریق تعامل مستقیم با کودک در قالب کتاب و گفتوگو میتواند در احیای هویت فردی، اجتماعی و ملی و نیز ایجاد الگو سهم بسیار مؤثری داشته باشد.
• مذهب: عقاید مذهبی که معمولاً از کودکی تا نوجوانی به کودکان آموزش داده میشود، ظرفیت «ایمان» و «باورپذیری» در آنها ایجاد میکند.
• عوامل اقتصادی: تحقیقاتی که بایرن در سال 1994 م انجام داد، نشان میدهد که شرایط بد اقتصادی در ارتباط مستقیم با کاهش مؤلفههای روانشناختی مثبت و کاهش سطوح رشد هویت بوده است.
• عوامل شناختی: رشد شناختی تأثیر بسیار مهمی بر شکلگیری هویت کودکان دارد. این نوع رشد به کمک مطالعه افزایش مییابد و کتابخوانی و توجه به هنر و ادبیات میتواند در غنای آن بسیار مؤثر باشد (ر. ک شاملو، 1382: 67 ـ 50 و شرفی، 1381: 99 ـ 93). ادبیات و هنر در قالب کتابهای کودکان، نقش عمدهای در هویتیابی و رفع نیازها و مشکلات آنان دارد و میتواند با تقویت رشد شناختی کودکان سبب ارتقای هویت و شخصیت آنها شود.
4. هویت و هنر
از دیدگاه متفکران، نقشی مهم و گاه مقدم در تعلیموتربیت و خردورزی کودک دارد. آن هنگام که کودک درباره خویشتن خویش فکر کند، قطعاً بهصورت ناخودآگاه در راه جستوجوی ماهیت فردی و اجتماعی خویش قدم برمیدارد. «نسبت کودک با هنر نسبت همذاتی است. همذاتی هنر با دوران کودکی آدمی میتواند دربرگیرنده این مفهوم باشد که هنر در ذات خود با فطرت انسان در ارتباط است. نسبت کودک با هنر نسبتی فطری است که او را به ماهیت اصلی خویش از ناخودآگاه به خودآگاه میرساند» (امینپور، 1385: 11).
کودکان از سالهای آغاز تولد در برابر سرود و موسیقی به هیجان میآیند و اغلب نسبت به آنها واکنش نشان میدهند. تلاش کودکان در کاربرد واژهها و عبارتهای آهنگین و قافیهپردازی در گفتار روزمره آنان از ویژگیهای عمده زبان در سالهای کودکی است. کودکان از طریق نقاشی قادر به ترسیم خطوط اتفاقی بر روی کاغذ با دیوار میشوند و از مشاهده آنچه در ایجاد آن دخالت داشتهاند، لذت میبرند. به تدریج، نقاشی آنان از مرحله خطخطی کردن و رسم خطوط مبهم به سطوح بالاتری رشد مییابد و آگاهانهتر و کاملتر میشود. کودک از طریق نقاشی سخن میگوید؛ به بیان افکار و عقاید و عواطف خویش میپردازد و نیازها و تمایلات و مشکلات و محدودیتهای زندگیاش را بازگو میکند. او از طریق هنر میتواند به رشد عقلانی و عاطفی دست یابد و هویت خویش را بسازد. این کار در بهداشت روانی و عاطفی او نیز بسیار مؤثر است» (میرزابیگی، 1376: 36).
از اینرو هنر را میتوان یکی از کارآمدترین ابزار و روشهای تربیت آدمی در عصر امروز به شمار آورد که نتایج و آثارش از ابعاد گوناگون، بهویژه از نظر خلاقیت و ایجاد هویت، بسیار اهمیت دارد. با توجه به اینکه هنر میتواند با در نظر گرفتن نیازهای عالی آدمی وی را به مراحل نهایی تکامل رهنمون سازد، ضرورت بهرهگیری از آن به منظور ارتقای شخصیت و ایجاد خلاقیت و کمک به فرایند هویتیابی بیش از پیش احساس میشود. اهمیت هنر در شکلگیری و تکامل هویت فردی کودک تا اندازهای است که «از مدتها پیش مورد توجه روانکاوان و روانشناسان برجسته بوده و تأثیر آثار هنری را در قالب شعر، نمایش و داستان در اندیشههای فروید، آدلر، یونگ و ... به خوبی میتوان مشاهده نمود» (معنوی و همکاران، 1363: 23).
به باور روانشناسان، پالایش روانی ناشی از آثار هنری موجب رهاسازی هیجانات، تعدیل فشارهای روانی، ایجاد آرامش، و شکلگیری شخصیت و هویت فردی و اجتماعی است. نقاشی و طراحی بهعنوان یکی از جلوههای مهم هنر، از عناصر اصلی در بیان مقاصد، افکار، عقاید و نیازهای درونی بشر است و از دیرباز مورد استفاده او قرار داشته است. پرداختن کودک به این کار، علاوه بر اینکه شخصیت او را رشد میدهد، موجب درک هویت واقعیاش میشود.
موضوع مهمی که هنر را در بحث هویتیابی کودکان واسط قرار میدهد و ضرورت آن را بهعنوان یک نیاز محتوایی و روشی مطرح میکند، این است که ذهن کودک در ارتباطی عاطفی با شیوهها و محتوای درونی هنر همراه و همذات میشود. اگر هویتیابی کودکان نتیجه تماس ذهن آنان و ارتباطشان با هنر باشد یا هنر در بازی کودکان تلاشی در جهت یافتن هویت و شخصیت آنها باشد، آنگاه هنر یا هر چیز دیگر که با محتوای هنر همراه باشد، میتواند آنطور که میخواهد بار خویش را در بستری مناسب در راستای هویتیابی کودک به مقصد برساند. هویتیابی محصول تفکر است و تفکر در خلأ عاطفی شکوفا نمیشود. تفکر فعالیتی است که مستلزم داشتن هدف و نیروی محرک است. ایجاد ارتباط عاطفی به واسطه هنر و تفکر حاصل از آن «نقش تعیینکنندهای در هویتیابی توسط کودکان دارد. هنر مجال ظهور تفکر را فراهم میآورد و تفکر سرچشمه اصلی هویتیابی است؛ از این جهت، نظریههای روانشناسی در ارتباط با هویتیابی تعیینکننده هستند» (رشتچی، 1389: 20).
برای شنیدن قصه کودکانه صوتی به این لینک مراجعه کنید
http://www.voolak.com/%d9%82%d8%b5%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86%d9%87/